آب جویای آب این عجب است


سر آب و سراب این عجب است

ما حبابیم و عین ما آب است


جام عین شراب این عجب است

گر کسی مست شد ز می چه عجب


باده مست خراب این عجب است

روز و شب آفتاب می گردد


در پی آفتاب این عجب است

موج گوئی حجاب دریا شد


ما ز ما در حجاب این عجب است

نقش خود را خیال می بندم


تا ببینم به خواب این عجب است

می خمخانهٔ حدوث و قدم


خورده ام بی حساب این عجب است

زاهدی دیده ایم گیلانی


سخت مست و خراب این عجب است

این چنین گفته های مستانه


خوانده ام بی کتاب این عجب است

طالب وصل نعمت اللهم


آب جویای آب این عجب است